.جشن ها و مراسم مهریان :
در تمام آسیای صغیر جشن هایی که به افتخار خداوند می گرفتند ، معروف بود . در راستای سال ۷۳ جشن داشتیم و چون سال نیز به دو فصل بخش می شد ، زمستان بزرگ و تابستان بزرگ ، مهرگان و نوروز از مهمترین جشن های آغازین به شمار می آمدند و هردو دارای آیین ویژه خود بودند . از اعتبار این دو جشن همگانی همین بس كه دانشمندی چون بیرونی در گاه جشن های نوروزی و مهرگانی كارهای پژوهشی خود را تعطیل می كرد .
مهرگان :
به هنگام جشن موسوم به میترا کانا یا مهرگان قربانی های مجلل می کردند و شاه به رقص مقدس می پرداخت و به افتخار خدا به افراط باده می نوشید . از این مراسم " کتزیاس " ( 390 قبل از میلاد مسیح ) نام می برد و سایر منابع آن را تایید می کنند . جشن مهر در روز مهر از ماه مهر که مصادف با دوم اکتبر و آغاز زمستان بود ، گرفته می شد .
از آنجایى كه زمستان هفت ماهه با پاییز و مهرگان می آغازید دارای ویژگى هایى است كه عبارتند از :
نقطه ی آغازین فصل بوده
پیروزی حماسی كاوه بوده ، نام فریدون بر پیشانی داشته وباپرچم برافراشته ی كاوه ی آهنگرآذین یافته بوده است .
نشانواره ى پیمان و نگهبانی از پیمان بوده كه یكى از برجست ترین نقطه هاى عطف تاریخ و فرهنگ بشرى است .
جشن خرمن ، جشن دهقان ، پیوند اروسى ، خوان و موسیقی مهرگانى نیز از ویژگى هاى جشن دوستى جان است.
خوان مهرگانی
مهرگان هم در ایران باستانی مانند نوروز سفره و خوانی داشت ، خوانی كه نزد شاهان گسترده می شد تزییناتی داشت همچون خوان نوروزی . معمولا نانی بر خوان می گذاشتند كه درون Drunنامیده می شد این نان گرد و كوچك ازآرد هفت نوع دانه پخته
می شد ، افزون بر این نان، میوه های تر و خشك ، شاخه های سبز مثل مورد ، بید و زیتون ، به و انار و سرو و گل و شكر و سكه روی سفره جا داده می شد و روی كناره های خوان مهرگانی نوشته می شد افزون بادا .
در این روز شاهان رخت ارغوانی می پوشیدند و تاجی كه نشانواره ی آفتاب بود بر سر می گذاشتند ، به بزم می نشستند ، باده می نوشیدند و بار عام می دادند .
اما زرتشتیان ومهرگان :
زرتشتیان مهرگان را جشن مهر ایزد می گویند. معمولا برای سفره ی مهرگانی یا Verdinوردین مرغ یا گوسفندی بریان می كنند كه آنرا اندوم Endum می نامند. روی این خوان یا سفره انواع اقسام میوه های فصل و گل ریحان ، لرك ، كتاب اوستا ، ترازو به نشانه ی داد وهم آهنگى واعتدال كه همانا برابری شب و روز باشد می نهند و شراب .
همچنین آیینه ، سرمه دان ، شربت و شیرینی گذاشته می شود و در یك كاسه ی آبی نیز سكه و آویشن می نهند و فضای خانه را با اسپند و عود وچوب های خوشبوكه درآتش می ریزند خوشبو می سازند . در نیم روز یا ظهر سرود می خوانند و در برابر آیینه به نیایش می ایستند . سرمه برچشم می كشند و می نوشند و آویشن و نقل و سنجد بر سر هم می ریزند و به هم شادباش می گویند و به هم هدیه می دهند . دراین روز معمول است برای نامزدها وآنهایی كه تازه پیوند زناشویی بسته اند هدیه می فرستند . اگر در این روز بچه ای به دنیا بیاید ، برنوزاد نامی از مهرو میترا و .....می نهند
جشن شب چله
بلندترین شب سال را Sun born یا (یلدا=تولد خورشید) مینامند. امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند که مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار میشود، اما میدانیم که در باورهای کهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمیشده است و جشن شب چله، همچون بسیاری از آیینهای ایرانی، ریشه در رویدادی کیهانی دارد.
در گاهشماری ایرانی که دقیقترین ِگاهشماریها و سازگارترین ِآنها با تقویم طبیعی است، همواره و در همهی سالها، شب چله و انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سیام آذرماه و بامداد یکم دیماه است.نامگذاری نخستین ماه زمستان و سال نو با نام «دی» به معنای دادار - خداوند از همان باورهای میترایی سرچشمه میگیرد.نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک، قهرمان بزرگ ملی ایران بودهاند ، سخت گرامی و بزرگ دانسته میشد و از آن با نام «خرم روز» یاد میکرده و آیینهایی ویژه داشتهاند.
این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستانی هنوز در میان برخی اقوام دیده میشود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است. همچنین در تقویم کهن ارمنیان نیز از نخستین ماه سال نو با نام «ناواسارد» یاد شده است که با واژه اوستایی «نوسرذه» به معنای «سال نو» در پیوند است.
ایرانیان همواره شیفتهی شادی و جشن بودهاند و این جشنها را با روشنایی و نور میآراستند. آنها خورشید را نماد نیکی میدانستند و در جشنهایشان آن را ستایش میکردند. در درازترین و تیرهترین شب سال، ستایش خورشید نماد دیگری مییابد. مردمان سرزمین ایران با بیدار ماندن، طلوع خورشید و سپیده دم را انتظار میکشند تا خود شاهد دمیدن خورشید باشند و آن را ستایش کنند. در گذشته، آیینهایی در این هنگام برگزار میشده است که یکی از آنها جشنی شبانه و بیداری تا بامداد و تماشای طلوع خورشید تازه متولد شده، بوده است. جشنی که از لازمههای آن، حضور کهنسالان و بزرگان خانواده، به نماد کهنسالی خورشید در پایان پاییز بوده است، و همچنین خوراکیهای فراوان برای بیداری درازمدت که همچون انار و هندوانه و سنجد، به رنگ سرخ خورشید باشند.
از جمله آیینهای این شب میتوان به دورهم نشینی، فراهم کردن تنقلات و آجیل(لرک) و میوههای خشک، قصه گویی، فال حافظ، فال کوزه، و شعرخوانی اشاره کرد.
از منابع رومی میدانیم که پیران و پاکان به تپه ای رفته،با لباس نو و مراسمی از آسمان میخواستند که آن((رهبر بزرگ)) را برای رستگاری آدمیان گسیل دارد و باور داشتند که نشانه زایش آن ناجی،ستاره ایست که بالای کوهی _ به نام کوه فیروزی _ که دارای درخت بسیار زیبایی بوده ایت،پدیدار خواهد شد و موبد بزرگ برای این موضوع دعایی می خوانده که قسمتی از آن هنوز در کتاب(بهمن یشت)برجای مانده و این گونه است:
آن شب که سرورم زاید
نشانه ای از ملک آید
ستاره از آسمان ببارد
همانگونه که رهبرم در آید
ستاره اش نشان نماید
...
ظاهرا پس از مسیحی شدن رومیان،سیصد سال پس از تولد عیسی مسیح،کلیسا جشن تولد مهر را به عنوان زاد روز عیسی پذیرفت،زیرا زمان تولد او دقیقآ معلوم نبود! از این روست که تا امروز بابا نوئل با لباس و کلاه موبدان ظاهر میشود و درخت سرو و ستاره بالای آن هم یادگار مهری ها(میتراییها)است.
در خوان ویژۀ شیرازی ها، میوه های تازه و خشک،سرد و گرم می گذارند .این سفره که بی شباهت به سفره ی هفت سین نوروز نیست،در اطاقی گسترده می شود،آینه و قاب عکس حضرت علی(ع)در آن قرار میگیرد.یکی دو لاله و چند شمع رنگین در سفره میگذارند.در حاشیه سفره مقداری اسپند در ظرفی نهاده آن را با آتش آشنا میکنند تا بوی خوش آن در اتاق بپیچد.از میوه ها انار و مرکبات مخصوصآ هندوانه و از تنقلات نخودچی کشمش،حلواشکری و آجیل مشکل گشا،رنگینک و خرماو انجیر.
در (آذرشهر)آذربایجان شب اول دی که همان شب یلدا ست،اهالی((چیلّه قارپوزی=هندوانه چله)) می خورند و باور دارند که با خوردن هندوانه،لرز و سوز سرما به تنشان تاثیر ندارد.در اردبیل به هنگام شب یلدا مردم چله ی بزرگ را قسم میدهند که زیاد سخت نگیرد و معمولا((قورقا=گندم برشته))و هندوانه و سبزه و مغز گردو و نخودچی کشمش می خورند.
و در سنگسر،یکی از منطقه های ییلاقی شهر سمنان.شهری افسانه ای و تاریخی که در تمامی ایران شهرت دارد.شبانان سنگسری که به هنگام زمستان در قشلاقهای کویری به سر میبرند،شب چله در(میردکه ها:مردان خانه،خانه شبانان)دور هم جمع میشوند و به قصه های مس کردها(به فتح میم و ضم کاف و بمعنی شبانان ارشد و باتجربه و عمرکرده)گوش فرامی دهند و از تجارب آنها به هنگام زمستان در امر دامپروری سود میجویند.و با رؤیت آسمان در شب یلدا،از شرایط جوی روزهای آینده در دی ماه سخن میگویند.خانواده های سنگسری نیز شب اول مس چله(به فتح میم) که همان شب یلدا باشد،دور هم جمع میشوند و میوه های تازه و خشکبار در سفره میگذارند و تا سپیده دم به شادمانی و قصه گویی،شب زنده داری میکنند.
در خراسان و تبریز یلدا بهانه ایست برای خانواده ها تا برای عروس آینده ی خود هدیه بفرستند.مردم کرمان تا سحر انتظار میکشند تا از قارون افسانه ای استقبال کنند.قارون در لباس هیزم شکن به خانواده های فقیر تکه های چوب میبخشد.این چوبها سمبل طلا هستند...(شباهتهای بابا نوئل با این افسانه های کهن ایرانی غیر قابل انکار است! (!.
جشن سده
جشن «سَـدَه» بزرگترین جشن آتش و یكی از كهنترین آیینهای گروهی و اشتراكی شناخته شده در ایران باستان است. در این جشن و در آغاز شامگاه دهم بهمنماه، همه مردمانِ سرزمینهای ایرانی بر بلندای كوهها و بام خانهها، آتشهایی برمیافروخته و هنوز هم كموبیش بر میافروزند. مردمان نواحی مختلف در كنار شعلههای آتش و با توجه به زبان و فرهنگ خود، سرودها و ترانههای گوناگونی را خوانده و آرزوی رفتن سرما و آمدن گرما را میكنند. همچنین در برخی نواحی، به جشنخوانی، بازیها و نمایشهای دستهجمعی نیز میپردازند.
در گذشته، جشن سده در گستره پهناوری از آسیای كوچك (آناتولی) تا استان سینكیانگِ چین یعنی در سرتاسر ایران بزرگ، در بین همه مردمان، فارغ از هر قومیت یا گرایش دینی رواج داشته و به مانند نوروز در روایتهای مكتوب تاریخی به آن اشاره شده است.
امروزه این مراسم در میان روستانشینان شمال شرقی كشور (همچون آزادوَر و روستاهای دشت جوین)، در بخشهایی از افغانستان و آسیای میانه (با نام «خِـرپَـچار»)، در كردستان (پیرامون سلیمانیه و اورامانات)، نواحی مركزی ایران (با نامهای «هلههله»، «كُـرده»، «جشن چوپانان») و در میان برخی روستانشینان و عشایر لرستان، كردستان، آذربایجان و كرمان رواج دارد.
با اینكه در هیچیك از متون پهلوی و منابع زرتشتی عصر ساسانی و پس از آن، نامی از جشن سده و مراسم آن برده نشده و پیداست كه این جشن در مغایرت با سنت زرتشتی بوده است؛ اما خوشبختانه در چند سال اخیر این مراسم در میان هممیهنان زرتشتی نیز رایج شده است كه البته در شیوه برگزاری، به برخی آیینهای كهن و گاه مهم آن توجه نمیشود. روشن كردن تعداد زیادی كُـپههای جداگانه آتش از ویژگیهای این مراسم بوده و در همه متون كهن به آن اشاره شده؛ اما برافروختن تنها یك كُـپه آتش در منافات با آیین كهن است.
جشن سده هیچگاه به هیچیك از اقوام یا ادیان باستان ارتباطی نداشته و همواره جشنی ملی و برگرفته از شرایط اقلیمی و رویدادهای كیهانی بوده است. قدمت زیاد این مراسم باعث شده تا در باره دلایل برگزاری آن روایتهای بسیار متعدد و متناقضی در منابع قدیم ثبت شود.
یكی از دلایلی كه برای پیدایش سده یاد میكنند همانا كشف آتش توسط هوشنگشاه در شاهنامه فردوسی است. باید گفت كه داستان كشف آتش در زمان هوشنگ، هیچگاه باور ایرانیان نبوده و از ساختههای جدیدتر است.
اشارههای فراوانی كه از داستانها و ترانههای مردمی بدست میآید؛ نشانگر به ستوه آمدن مردم از یخبندان و آرزو برای رفتن سرما و یا كاستنِ از شدت آن بوده و همین نكته مهمترین دلیل پیدایش این مراسم و بر افروختن آتشهایی در مبارزه نمادین با سرماست. بجز این، به نظر میآید كه چند واقعه كیهانی نیز در پیدایش این آیین بیتاثیر نبوده است. نخست اینكه جشن سده در چهلمین روزِ شب یلدا یا شب زایش خورشید (انقلاب زمستانی) برگزار میشود و جشن چهلمین روز تولد خورشید است. دوم اینكه، دهم بهمن ماه، یكی از دو هنگامِ سال است كه در عرضهای بالایی ایرانزمین، طول تاریكی كامل آسمان، 12 ساعت تمام است. سوم اینكه، میدانیم ارتباط واژه «سده» با عدد «سد/ صد» هنوز به اثبات نرسیده است. در زبان اوستایی واژه «سَـد» به گونه جالبی هم به معنای «فرو رفتن/ غروب كردن» و هم به معنای متضاد آن یعنی «بر آمدن/ طلوع كردن» آمده است. همچنین واژه «سَـذِه» در اوستا، هم به معنای طلوع كردن و هم به معنای غروب كردن آمده است كه به گمان برگرفته از رویداد زیر است:
در حدود پنج هزار سال پیش و در نخستین شبهای شبهای بهمنماه، رویداد جالبی رخ میداده كه بعید نیست با آیینهای جشن سده در پیوند باشد. این رویداد عبارت است از طلوع و غروب همزمان دو ستاره پرنور و درخشان آسمان به نامهای «سماك رامح» و «نسر واقع» در شمال شرقی و شمالغربی آسمان سرشبی. در آن زمان ستاره زرین «سماك رامح» در آسمان سرشبی عرضهای بالایی ایرانزمین و در افق شمالشرقی، به تازگی طلوع كرده و ستاره سپیدفام و درخشان «نسر واقع» در همان هنگام و در افق شمالغربی، آماده غروب كردن بوده است. احتمالاً طلوع و غروب همزمان دو ستاره درخشان آسمان، موجب پیدایی معنای دوگانه و متضاد واژههای اوستایی «سد» و «سذه»، و نیز عاملی دیگر برای جشن سده بوده است.
نظرات شما عزیزان: